سلام.
شاید اگر چند ماه پیش عکس زیر را می دیدم به ارامی از کنارش می گذشتم ولی حال که کمی بیشتر از گذشته در جریان امور مربوط به مرزبانی قرار گرفته ام نمی توانم از این تصویر بگذرم،
این تصویر برای بسیاری مبهم است.مبهم نه از نظر اینکه وضوح تصویر کم باشد و یا موضوع ظاهری عکس درک نشود،بلکه مبهم از نظر فهم پشت پرده این تصویر.
کسی می تواند از این تصویر برداشت واقعی ودقیق داشته باشد که خود روزی مرزبان باشد.
این تصویر معنادار است...
معنای دقیق این تصویر را ان سربازی می داند که دو ماه شبانه روز نگهبانی می دهد و تنها ده روز مرخصی می رود؛ان مادری می داند که ماه هاست حتی صدای جگرگوشه اش را نشنیده است؛ ان فرمانده ای می داند که در نمازهایش برای سلامتی سربازان دعا می کند؛ معنای این عکس را نگهبانی می داند که در سرمای زیر صفر تابستان در قله کوه نگهبانی می دهد؛معنای این عکس را سربازانی می دانند که قریب به شش ماه به خاطر بارش برف و بسته شدن راه های کوهستانی نتوانسته اند اذوقه جدید دریافت کنند؛معنا را تیمی درک میکند که شب به کمین دشمن و قاچاقچی میرود و ساعت ها در میان سنگ هاو خار ها در کمین دشمن می نشیند؛ معنای این عکس را ان کسی میتوتند درک کند که فقط یک بار صدای تیر دوشکا را از نزدیک شنیده باشد و اوست که می تواند بیش از دیگران درد گوش دوشکاچی را پس عملیات تصور کند؛ معنای این عکس را جانبازانی می توانند درک کنند که جسمشان را فدای امنیت و اسایش ملتشان کرده اند و نهایتامعنی این عکس را شهیدی می داند که جانش را فدای ارامش خاکش کرد...
اری من و تو را چه به این کارها!!!
من و امثال من در کف تعداد لایک ها و دیسلایک ها هستیم.